كباب ننه


واسه شما هم همينطوره؟ طرفاي ظهر كه ميشه تو اداره بحث داغ غذا مطرحه؟
يه روز بچه ها گرم گرفته بودن و داشتن در مورد يه موضوعي كه من بهش دقت نداشتم صحبت ميكردن يه جاي بحث بود كه من نظرم جلب شد دقت كردم ديدم دارن ميگن: كدوم رو ميگي؟ ما بهش ميگيم شامي....نه بابا كوكو... كتلت؟ .... من با صداي بلند گفتم: "كباب".
يه سكوت عميقي بر جو حكمفرما شد كه ميشد صداي جيرجيركها رو بشنوي. متعجب از اينكه چرا همه با تعجب به من خيره شدن توضيح دادم: "ما بهش ميگيم كباب. يعني از وقتي بچه بودم مادربزرگم ميگفت كباب واسه همين من به اسم كباب ميشناسمش. آره منم خيلي دوستش دارم"
ديگه بقيه بحث رو يادم نيست چون باز بهش دقتي نداشتم. اما به فكر فرو رفتم و ياد خاطرات بچگيم افتادم و دوران مهد كودك و دبستان و شبهاي سرد زمستون كه مادربزرگم واسمون كباب درست ميكرد و تا يكيش سرخ ميشد ميپريديم دونه دونه بر ميداشتيم و فوت ميكرديم و تند تند ميخورديم. آخي جَووني كجايي كه يادت بخير....
دقت كردم ديدم كباب هايي كه خودم درست ميكنم اصلا مزه كباب هاي ننه رو نداره. كباب هاي ننه يه كاور فوق العاده كرانچي داره در حدي كه وقتي گاز ميزني صداش رو ميشنوي و همچين يه مغز نرم و آبدار داره كه دوست داري تندي يه گاز ديگه هم بزني. پس چرا وقتي من درستش ميكنم اينطوري نميشه و تا اين حد دورش ترد نيست مغزش هم معموليه و آبدار نميشه؟
هنوز بچه ها داشتن بحث ميكردن كه من تصميم خودم رو گرفتم: "ميرم پيش نِنِه يه بار واسه مون درست كنه ببينم چيكار ميكنه كه من انجام نميدم"



بچه كه بوديم ناهار و شام پيش ننه تلپ بوديم. ولي كم كم با مرور زمان و از دست دادن قدرت راه رفتن ديگه الان سالهاست كه نه ما بهش زحمت ميديم و خودش دست و دلش به آشپزي ميره. وگرنه عمرا من بتونم به دستپخت ننه نه بگم. مخصووووووووصا "ماهي قالب برشون" كه همچين ماهيهاش خوب سرخ ميشن كه وقتي گازش ميزني قرچ قرچ صداي شكستن پوستش رو ميشنوي منتها گوشتش كاملا آبدار و خوشمزه است. اينقدر خوشمزه كه حتي يه آدم مشكلداري مثل من كه با خوردن ماهي حالش بد ميشه هم نميتونه ازش دل بكنه.



بالاخره بعد از چند ماه دست دست كردن يه روز ظهر سه تايي خراب شديم رو سر ننه
ننه و مهدي آشپزي ميكردن ... آقاي شوهر گرفتار تعميرات بود و هر از گاهي سر بچه اش كه ظرفهاي ننه رو شكسته بود داد ميزد ... منم...خب عكاسي ميكردم.



خيلي كار كردن با ننه لذتبخشه اصلا واسه وبلاگ نويسي ساخته شده. همه مواد و اندازه ها رو دقيق و با حوصله واسه ات توضيح ميده و هر چقدر هم عكس ميگيري هيچي نميگه دقيقا برعكس ماماني خانم كه به ازاي گرفتن هر عكس بايد يه كتك هم نوش جان كني! (خودم از مامانم بدترم كافيه يكي پاشو بذاره تو آشپزخونه... تمركزم كاملا به هم ميخوره و عصبي ميشم و....بقيه اش رو ديگه خودتون بخونيد) تازه ننه به قول خودش مدل برنامه هاي آشپزي راديو هم بلده توضيح بده. نازي ننه!



پياز متوسط دو عدد
سيب زميني بزرگ 4 عدد
فلفل قرمز نصف ق چ
فلفل سياه نصف ق چ
دارچين 1 ق چ
ادويه 1 ق چ
نمك نصف ق چ
آرد 5 ق غ
تخم مرغ دو عدد
گوشت چرخ كرده 500 گرم
فلفل سبز تند خورد شده 1 ق غ
جعفري خورد شده 1 ق غ
تره خورد شده 1 ق غ


پياز ها و سيب زميني ها رو رنده ميكنيم
يا به بهانه اينكه دوربين دستمونه ميشينيم و نگاه ميكنيم تا مادربزرگمون همه اش رو رنده كنه در حدي كه صداي شوهرمون بلند بشه كه خب يه ذره به ننه كمك كن دستش خسته شد. بعدشم مثل هميشه مادربزرگمون لوسمون كنه كه : "واي نه رنده اش تيزه دست بچه ام زخمي ميشه"



آرد و نمك و دارچين و ادويه و فلفل قرمز و فلفل سياه رو هم اضافه ميكنيم
و همينطور تخم مرغ




با قاشق 5 دقيقه همش ميزنيم

تا كاملا يكنواخت شه و با اين هم زدن تخم مرغها بينش هوا بره و در نهايت كبابها سبكتر شن



گوشت رو اضافه ميكنيم




و ده دقيقه چنگ ميزنيم

در حدي كه همه چيز به خوبي مخلوط شه




فلفل و جعفري و تره خورد شده رو اضافه ميكنيم

باز هم ميزنيم



تا اينجاي كار بايد مايه انسجام كامل داشته باشه و بشه كباب رو تو دست فرم بدي. اگر ميبينيد كمي شله خيلي كم آرد اضافه كنيد. دقت داشته باشيد كه قرار نيست خيلي سفت باشه . اگر آرد زيادي بريزيد طعمش خراب ميشه. يه كم هم بايد شل باشه اما نه اونقدر كه نشه بهش فرم داد.




حالا توي تابه روغن ميريزيم. اجازه ميديم خوب داغ شه
كباب ها رو به شكل بيضي توي دست فرم ميديم.
با انگشت اشاره وسط كباب رو سوراخ ميكنيم
آروم دستمون رو روي تابه نگه ميداريم تا كباب با نيروي جاذبه زمين بيافته توي تابه! اينجاشه كه بايد تجربه داشته باشيد كه نسوزيد!
به همين ترتيب دونه دونه كباب ها رو فرم ميديم و ميندازيم توي روغن



خوب كه برشته شد برش ميگردونيم تا اون سمتش هم برشته شه




ديگه آماده است درجا داغ داغ يكيش رو گاز ميزنيم...ممممممم




همينطور كه عرض كردم كاورش همچين ترد و كرانچيه كه با گاز زدن صداي قرچش رو ميشه شنيد منتها مغز كباب كاملا نرم و آبداره.



يكي از ويژگيهاي غذاهاي ننه تنديشونه. به حدي تنده كه هميشه مامان و داييهام صداشون در ميومد. الانم شما اگر تحملش رو نداريد فلفلش رو كم كنيد



اين تازه واسه مني كه خيلي فلفل دوست دارم هم تند بود هرچند كه طفلي مهدي خورد و صداش هم در نيومد. خوبه بچه از اول عادت كنه!



معمولا برنامه ما به اين ترتيبه كه من اينقدر عكس ميگيرم كه مردم از گشنگي ميميرن







تو "تارمِه" (ايوان) در حال عكاسي بودم كه ديدم آقاي شوهر يه دونه كباب از ننه گرفته و گذاشته توي نعلبكي و داره فوت ميكنه سرد شه بخوره به اون يه دونه كباب هم رحم نكردم و گفتم بذار من يه عكس بگيرم




جاتون خالي كبابش خيلي حال داد حتي "خرمالو" هم اومده بود دم در واسه سهميه اش




من تندي پريدم دوربينم رو بردارم كه ديدم خرمالو فلنگ رو بست.




با خودم گفتم ديدي من با عكاسيم گربه بيچاره رو هم گشنه گذاشتم... كه دكتر بهار گفت: "ببين كبابه چقدر تند بوده خرمالو هم تحمل اينهمه آتيش رو نداشت در رفت!"  كلي كه خنديديم ادامه داد: "برد واسه بچه هاش آخه اونا هم گشنه هستن"



غذا رو كه خورديم (و بهترين شكلش هم اينه كه كباب رو خالي خالي قورت بدي) من رفتم چند تا عكس از خونه ننه واستون بگيرم كه حس و حالش منتقل شه




بعد از بارون بود و هوا نيمه ابري و همه جا خيس و خنك




مهدي ياد گرفته بود چطوري ميشه به ميو غذا داد هر چي كباب داشت تيكه تيكه ميبرد ميداد به خرمالو به حدي ذوق كرده بود كه هرچي نون داشتيم هم انداخت جلو ميو خودشم با دو تا گوجه سير شد. اين بچه ما اصلا بخورش خوب نيست





خرمالو گربه داييمه به حدي لوس و خوشگله كه منو ياد "توني" گربه خودم ميندازه. روحش شاد! توني ذاتا به حدي لوس لوسكي بود كه قلب يه آدم جدي اي مثل من رو هم آب كرده بود يادش بخير بچگي هم دنيايي داشت




خونه مادربزرگم خيلي بزرگه حالا بگذريم كه نصفيش رفت تو طرح و بقيه عمارت هم بعد از گذشت اينهمه سال ديگه مثل خودم پير شده ولي هنوزم واسه من يه حس و حال ديگه اي داره.



داشتم واسه تون از در و ديوار و آب انبارها و انباريها و تارمه ها و مجلسي و باغ عكس ميگرفتم و باز رفته بودم پشت دوربين و به اطرافم توجهي نداشتم كه ديدم صداي داييم بلند شد كه: "اِه طيبه بچه ات كباب گربه رو خورد!"




در حالي كه هنوز دوربين تو دست راستم بود با دست چپ انگشت كردم تو دهن بچه و همه رو ريختم زمين

داييم ميگفت ولش كن بذار بخوره چيزيش نميشه



با كلي بدبختي داشتم به حاج آقا توضيح ميدادم كه مامان اين مَم واسه ميو بود تو كه خودت غذا داشتي از دهن ميو چرا در آوردي. مگه فايده داشت يه بند اشك ميريخت ... كه ديديم خرمالو خانم زحمت كشيدن اون تيكه كبابه رو هم تناول فرمودن و گريه ها درجا متوقف شد

فكر كنم تو اين عكس خرمالو داره به مهدي توضيح ميده كه ني ني و ميو نبايد غذاشون رو شِر كنن! آخه قيافه اش خيلي جديه!



يكي از ويژگيهاي معماري بوشهر همين پنجره هاي رنگيه. يادمه بچه كه بودم عصرها دراز ميكشيدم كف اتاق مجلسي و سعي ميكردم نورهاي رنگي اي كه كف اتاق افتاده بود رو بگيرم




الانم از نظر بچه ام هر گونه پنجره رنگي اي "نِنِه" به حساب مياد و تا يه پنجره گرد يا رنگي يا ديوار قديمي ميبينه ميگه "اِه ننه"



درختهايي كه ميبينيد با اون برگهاي خوشگلشون درخت گل ابريشم هستند محبوب ترين درخت واسه من همين درخته چون درخت خاطرات بچگيمه كه هميشه زيرش و روش بازي ميكرديم يه گل با گلبرگهاي مويي و ابريشمي بسيار زيبا هم داره كه عطرش مست كننده است بسيار بسيار خوشبو. عاشقشم







البته حاج آقامون فعلا عاشق درخت نيست و عشق اول و آخرش شده ميو. صبح كه از خواب پا ميشه ميگه ميو شب هم آخرين كلمه اي كه ازش ميشنوي بايد حتما ميو باشه.







درختهاي بالايي گل ابريشم هستن. پاييني كُنار. زيرش هم ميو








راستي كشف كردم چرا كبابهاي من مثل كبابهاي ننه نميشه
رمزش توي رنده است. بايد رنده اش درشت باشه كه كاورش كرانچي شه
حتما هم بعد از اضافه كردن تخم مرغ به قول مادربزگم "لَت" بزنيم (يه چيزي تو مايه هاي ويسك كردن) كه بعدا مغزش سبك و نرم شه
با دست هم چنگ بزنيم و نبايد بريزيم توي بلندر چون باعث ميشه له شه ديگه كاورش ترد نميشه
و از همه مهمتر با عشق و حوصله آشپزي كنيم!
كاري كه ننه هميشه انجام ميده ولي من تند تند و بي دقت كار ميكنم. عمرا من درست شم



خيلي خوشحالم كه اين پست رو آماده كردم شايد به درد هيچكس نخوره ولي واسه خودم خيلي ارزش داره چون يكي از خوشمزه ترين غذاهاي دوران كودكيمه كه خيلي خاطره ازش دارم و خودم هم خوب از آب درش نمياوردم. ماماني خانم كه شنيدن من قراره چيكار كنم فرمودند: "آخه اينم چيزيه؟ به اين سادگي! باز تو ميخواي وقت و پول اينترنت مردم رو به هدر بدي بچه؟!"
ميدونم همه بلدن .... اين يكي رو واسه دل خودم انجام دادم.

Print Friendly and PDF